ضرر های خوش بینی بیش از حد برای تجارت

به این ۷ دلیل خوش بینی بیش از اندازه برای تجارت شما بد است.

برای این که یک مدیر کمپانی موفق شوید نیاز دارید که در وهله ی اول به اندازه ی کافی خوش بین باشید. تحقق رویاهای بزرگ شما نیازمند داشتن کمی جرات و جسارت است. شما قادر به ریسک کردن نخواهید بود مگر اینکه خودتان را باور داشته باشید.

“وینسستون چرچیل” می گوید : خوش بین ها می توانند در هر دشواری، فرصت ها را ببینند.

بنابراین خوش بینی از ارکان تجارت است اما گاهی همین مساله می تواند ما را کور کند. طبق تجربه ی شخصی خودم ، یکی از ترسناک ترین مشکلاتی که شاید تجار خوش بین با آن مقابله کنند این است که به سادگی با واقعیت ها گلاویز می شوند.
زمانی که زندکی و کار با هم تبانی می کنند که آب سرد به روی ما بپاشند، خوش بینی ما، ما را به سمت شکست ها و تصمیمات نادرست پیش خواهد برد. به عبارت دیگر حتی خوش بین بودن هم باید در حد و حدود خودش باشد.

به تازگی من واقعیت هایی را کشف کرده ام که با کمک آن ها می توانم خودم و کارم را به جای پرت شدن از مسیر واقعی به ان جا که دلخواه من است برسانم. مواجه شدن با این واقعیت ها همیشه کار ساده ای نیست اما به من کمک می کنند تا به اهدافم برسم.

مقالات موفقیت

ضرر های خوش بینی بیش از حد برای تجارت

۱- شما نمی توانید همه را خوشحال کنید

یکی از قهرمان های زندگی من “پروفسور مایکل پورتر” است که در دانشکده ی تجارت هاروارد تدریس می کرد وبرخی او را “پدر استراتژی مدرن” می خواندند. او بر خلاف همه معتقد بود که همه ی استراتژ های خوب باید مشتریان را ناراحت کنند.
شاید در وهله ی اول این جمله و نظریه غیر معقول به نظر برسد اما حقیقتی ساده پشت این حرف است: غیر ممکن است که بتوان همه را شاد کرد. بهترین کاری که ما می توانیم انجام دهیم این است که گروه زیادی از مردم را هدف قرار داده و سعی در خوشحال نمودن این گروه کنیم و البته همین کفایت می کند.
پس دست به کار شوید. حساب کنید که برای موفق شدن چطور مشتریانی نیاز دارید و سعی کنید این دسته از مردم را به خوبی شادمان و راضی کنید. اگر در خلال کار دریافتید که یکی از مشتریان شما با شما جور نیست با او مودب باشید و البته این را هم به یاد آورید که خوشحال کردن او دیگر وظیفه ی شما نیست. به عبارت دیگر با احترام، بگذارید که برود.

۲- شما به تنهایی نمی توانید همه ی کارها را انجام دهید

به خاطر داشته باشید که واگذار کردن مهارت مهمی است، زیرا مهم نیست که شما چقدر باهوش و با مهارت هستید، زمان محدود است و شما برای داشتن یک تجارت موفق نمی توانید در این زمان محدود همه ی کارها را یک تنه انجام دهید.

شاید برای تجار، یافتن فردی که بتوانند به او اعتماد کنند کار دشواری باشد. به نظرم دخیل کردن فرد دومی در کار به معنای وکیل گرفتن نیست بلکه تنها به معنای دو برابر کردن انرژی و مهارت است. این راه حلی بود که به من در این کار احساس راحتی می داد.

 

۳-نمی توان همزمان به صورت ایده آل هم وقف زندگی حرفه ای بود و هم زندگی شخصی

از نظر تجار موفق، تلاش برای دست یابی به تعادل در دو مقوله ی کار و زندگی چیزی جز هدر دادن وقت نیست. زندگی شخصی و زندگی حرفه ای از جهات بسیار با هم تضاد دارند. راهکار من تلاش برای ایجاد “ترکیب کار و زندگی” است به جای تلاش برای ایجاد “تعادل در کار و زندگی”.

چسبیدن به یک برنامه ی سخت و محکم برای من جواب نمی داد. زمان کار وزندگی ام با هم آمیخته شده بود. به نظرم آمد که کلید اصلی برای گشایش این مسئله، این است که منعطف باشم. با ترکیب موارد مختلفی از کار و زندگی خصوصی ام در روز، توانستم به تمام اهدافم برسم.

۴- شکست اجتناب ناپذیر است

مهم نیست که چقدر خوب و موفق هستید، این را بپذیرید که بالاخره شکست را هم باید تجربه کنید. شاید شغلتان یا یک فرصت و موقعیت مهم را از دست بدهید. این موارد برای هر کسی اتفاق می افتد اما این ها نباید باعث شوند که متوقف شوید.

به خاطر داشته باشید که شکست، پلکانی برای رسیدن به موفقیت است. شکست ها درس های مهمی به ما می دهند که این نوع درس ها را از هیچ کسی نمی توانیم بیاموزیم. شکست ها ما را قدرتمند و توانمند می سازند و هر شکستی ما را برای موفقیت بعدی آماده می کند.

۵-گاهی لازم است منصرف شوید

از نظر بسیاری از تجار، کلید رسیدن به موفقیت این است که اگر کاری را شروع کردید هرگز آن را ترک نکنید. اما اینگونه نیست. در بسیاری از موارد ترک کردن، بهترین و درست ترین کار است و بسیار مهم است که این زمان ها را به خوبی بشناسید.

“کنی راگر” معتقد است: “باید بدانید چه موقع کار را نگه دارید و چه موقع آن را ترک کنید. بدانید چه موقع از ادامه ی راه صرف نظر کنید و چه موقع بدوید. “به عقیده ی برخی از تجار اگر با فعالیت در یک کار، نتوانید به سوددهی دست پیدا کنید، این تجارت نیست، بلکه یک سرگرمی است.
اگر شما تمام وقت و پول و انرژیتان را صرف سرگرمی کرده اید، بهتر است هرچه سریع تر از این راه خارج شوید و دیگر ادامه ندهید.

 

۶- موفقیت کاری به منزله ی موفقیت شخصی نیست

برای بسیاری از تجار کار دشواری ست که بین زندگی کاری و زندگی خصوصی مرزی قائل شوند. اما باید گفت که دنیای کار یک بازی نه چندان عادلانه با اعداد است. شما نمی توانید تمام خوشبختی تان را در موفقیت کاری تان خلاصه کنید. برای موفق شدن در کار، غالبا مجبورید تمام امید و آرزوها و ترس هایتان را از حیطه ی تصمیماتتان خارج کنید و کاری را انجام دهید که اعداد و ارقام به شما می گویند. احساسات عمیق خود را برای مردمی که دوستشان دارید سرمایه گذاری کنید، نه برای کارتان.

۷- گاهی، باید ترسید

معمولا از نظر دیگران، تجار، افرادی نترس هستند اما ترس برای تجار چیز خوبی است. ترس از شکست خوردن.

ترس ما را مجبور می کند که سخت کوش باشیم و اختیارات و فرصت هایمان را بسنجیم.
بهتر است اجازه دهید که بدون سست شدن اراده و عزمتان، این ترس، راهنمای شما باشد.
ترس می تواند برایتان یک الهام بخش عالی باشد.

“نلسون ماندلا” می گوید: یک مرد شجاع، لزوما مردی نیست که هرگز نمی ترسد، بلکه مردی است که بر ترسش غلبه می کند. این شبیه همان تعریف ما از موفقیت است.

دیدگاه‌ها 0

سبد خرید